سفارش تبلیغ
صبا ویژن

...راه بهشت...

سلام...
باورم نمیشه که یادم رفته واسه تولدم پست بزارم!جالب بود
آخه توی این سالهایی ک وبلاگ نویسی می کنم همیشه پست تولدی، با طعم انار داشتم
حالا که ازدواج کردم، همسرم جای تمام مخاطبانمو واسم پر کرد
وبلاگ برای من خونه تنهایی بود و من خلوتم رو می نوشتم و مخاطب خاصی هم نداشتم
اما الان مخاطب خاص و عام من همسرمه
اون گوش شنوای حرفامه
شب تولدم انار می خوریم و جشن سادمون دونفریه
البته قبل از ازدواجم و از زمانی که پارسی یار وارد پارسی بلاگ شد
این شیوه ی سنتی پست گذاشتن و پست خوندن کم رنگ شد و من کمتر فعالیت کردم

یادش بخیر زمان اینترنت دیال آپ... به چه زحمتی پست میذاشتم
صفا داشت اون موقع پارسی بلاگ

شاید این پست تولدم رسالتی داشت و اون بالا بردن فهم من
از عشق و از تکامل و رسیدن بود. و همین فهم باعث شد خدا منو
لایق عاشقی بدونه و این سرنوشت عاشقانه ی آبی آرام رو برام
رقم بزنه...
خدا جون شکرت.
تولدم مبارک

   لیلی زیر درخت انار نشست
  درخت انار عاشق شد،گل داد، سرخ سرخ
  گل ها انار شد، داغِ داغ . هر اناری هزار تا دانه داشت
  دانه ها عاشق بودن. دانه ها توی انار جا نمی شدن
  انار کوچک بود. دانه ها ترکیدن.انار ترک برداشت
 خون انار روی دست لیلی چکید
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید. مجنون به لیلی اش رسید


نوشته شده در دوشنبه 94/9/16ساعت 9:59 صبح توسط نجمه صیدمحمدخانی نظرات ( ) |


Design By : Pars Skin